نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

اتمام فرصت

یا دائم 

هنوز با خود میاندیشیدم که ماه رجب آغاز شده و فرصتی طلائی در مقابل است...که نوشته قبلی در همین زمینه بود..اما هم اینک شرمنده ام که نیمی از ماه گذشت و من حتی نتوانستم نوشته ای به این صفحات اضافه کنم با وجود اینکه هر یک از مناسبتهای چند روز اخیر به تنهایی کافی بود برای اینکه سخنی طرح شود...از ولادت دو مولود این ماه..امام جواد علیه السلام و امیر مومنان علی ابن ابیطالب علیه السلام ونیز ششماهه ابیعبدالله الحسین علیه السلام تا ارتحال امام راحل رحمه الله علیه و شهدای بانزده خرداد....بله تا چشم باز کردیم این ماه رجب نیز رو بانقضائ گذاشت...و این فرصت نیز همانند همه فرصتهای مشابه رو باتمام است!ماجرای عمر مانیز همین است. 

ای که بنجاه رفت و در خوابی!                  مگراین چندروزه دریابی! 

البته انسان هیچگاه نباید از خداوند و کمک الهی نومید شود که همه سرمایه ما نیز همان است...بهرحال هنوز نیمی دیگر از این ماه..و مبعث رسول گرامی باقی است و بدنبالش ماه شعبان و نیز ماه رمضان...از خدای بزرگ میخواهیم که توفیق بهره برداری از این فرصتهای باقیمانده را بما عنایت بفرماید..که اگر توفیقی است باید از سوی او حواله شود....  

 جمله زیبایی بنقل از آیت الله جاودان دیدم*که بسیار امید بخش است و در اینجا ذکر میکنم: 

هرکاری اولش سخت است..همت شروعش سخت است.. 

اما همه اش که سربالایی نیست! بالاخره یک جاهایی راه صاف میشود آسانتر میشود.. 

اصلا گاهی بغل میگیرند و میبرندت..آنها که خودشان صاحب این راهند..صاحب صراط مستقیم اند. 

مگر نمیخوانیم..صراط الذین انعمت ...یعنی راه راست مال آنهاست! 

یعنی میتوانند توی این راه بغلت کنند و ببرندت! 

========= 

*بنقل از وبلاگ ساعت بنج و بنج دقیقه

ماه خدا

یا معطی 

بنا برروایتی از بیامبر اکرم ماه رجب ماه خداست.ماه شعبان ماه خود حضرت و ماه رمضان ماه امت اوست.معمولا درنگاه نخست تصور ما براین است که این دو ماه فرصت و مقدمه ای هستند برای بهره گیری بیشتر در ماه رمضان که البته این مطلب درست است ولی گاه منجر به این تصور در ما میشود که اهمیت این دو ماه بخاطر مقدمه ماه رمضان واقع شدنشان است و بنابراین شاید حساسیت ما در بهره گیری از خصوص این دو ماه را کاهش دهددر حالیکه طبق این نقلی که شده و شواهد دیگر معلوم میشود خود این دو ماه مستقلا هم موضوعیت دارند. 

حال هم اکنون ما در روز آغاز ماه شریف رجب واقع شده ایم که مصادف با میلاد امام باقر علیه السلام نیز هست. طبق نقل فوق الذکر این ماه به خدا نسبت داده شده است.معنای این سخن چیست؟باز مطابق شرح یکی از اساتید معنایش این است که در این ماه باید شخص مومن مراقبت بیشتری از خودش داشته باشدتا در ماه خدا غیر خدا را داخل نسازد واین در حقیقت تمرین توحید عملی است.طبیعتا موفقیت در این مسیر میتواند انسان را در مسیر الهی گامهای زیادی بجلو ببرد. 

عجیب این است که دعاهای وارد شده در این ماه نیز جنبه توحیدیشان بسیار قوی است که از همینجا نیز میتوان فهمید که ماه خدا بودن یعنی چه؟ 

از جمله دعاهایی که برای قرائت هرروزه سفارش شده و در مفاتیح قسمت اعمال ماه رجب آمده است این دعای شریف است: 

"خاب الوافدون علی غیرک"....یادم است اولین بار که این دعا را شنیدم مربوط به سالها قبل در دانشگاه تهران بود که مابین دو نماز یکی از دانشجویان با لحن بسیار زیبایی آنرا قرائت کرد و از همانوقت شدید به این دعا علاقه مند شدم..مضمون توحیدی این دعا بسیار زیباست..میفرماید "همه کسانی که برغیر تو وارد شدند دستشان خالی ماند"معلوم است که امیدهای غیرالهی اعم از مال و مقام و..بسرعت تبدیل به ناامیدی میشود . 

"و خسر المتعرضون الالک"و کسانی که غیر تو را بحساب آوردندخسارت زده شدند.یعنی مومن حتی غیر خدا را نباید درخطور ذهنی خودش هم بحساب بیاورد.نباید با خودش بگوید که اگر بافلان شخص رفیق شوم ..بدرد مامیخورد..!چه بسا روزی میآید و این فرد از او جدا میشودو وی خودش را خسارت زده میبیند.در حالیکه اگر باو تعلق خاطر اینچنینی نداشت از نبودنش نیز مشکلی بوجود نمیآمد. 

و همینطور فرازهای بعدی دعا..که همه اش دارای همین مضمون است که بهرحال انسان فقط و فقط باید توجه به حضرت حق را در خودش ایجاد وحفظ نماید..که هر بنای دیگری جز این بر باد است. 

خدایا در این ماه خودت مارا بر طاعت خودت ..بر اعتماد بخودت..بر بندگی خودت .. و اخلاص در راه خودت ...خودت موفقمان بدار..

ارزش وجودی زن

یالطیف

سالروز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به همه علاقه مندان به خاندان عصمت و طهارت تبریک عرض میکنم و از خدای متعال میخواهم که ما را از محبان حضرتش در دنیا و آخرت مقرر فرماید.

در دنیای بشدت مادی امروز نور وجود شخصیتی مانند حضرت زهراس بی اندازه قدر دانستنی و الهام بخش میتواند باشد.شاید در هیچ قطعه ای از زمان باندازه ای که امروز میان ما و حقایق معنوی فاصله ایجاد شده چنین حالتی وجود نداشته..که البته این فاصله گرفتن رو بتزاید نیز هست و لذا نیاز به بهره گیری از تعالیم اهل بیت امروزه ضرورت بیشتری دارد.

نکته اصلی در اینست که مبدا امیال و خواسته ها واهداف در بشر متجدد!تغییر پیداکرده..و لذا از اساس با نگاه و دید دیگری با همه چیز مواجه میشود. امروز پس از قرائت یکی از مناجاتهای خمس عشر امام سجاد ع پس از نماز صبح(که انصافا بسیار زیبا و الهام بخش است)بذهنم رسید که آیا در هیچیک از خواسته های حضرت.. اموری از قبیل انچه امروزه دغدغه اصلی ماست ..طرح میشود؟و همینجور در دیگر کلمات نورانی اهل بیت..؟امروزه وقتی وارد فضای بحث در رابطه با شخصیت زن میشوی با موجی از پرسشها مواجه میشوی که  همه اموری از جنس ابزار و وسیله و دنیوی هستند.البته این بدان معنا نیست که این سوالات نباید پاسخ داده شود.منتهی بحث در اینست که بواقع اگر همه دغدغه ما را این امور تشکیل داد آیا باز هم میتوان گفت که ما بدنبال جهان دیگریم؟این چه آخرتی است که حضورش در هیچیک از صحنه های زندگی ماپیدا نیست؟و اگر دغدغه ما آخرت باشد آیا اینقدر این امور برای ما جلوه میکند؟..حقیقت اینست که برای فاطمه آنچه در صدر توجه است بندگی حضرت حق است.. و ارزش همه امور دیگر با میزان نزدیک و دوری به این تعیین میشود.پیامبر هم میفرماید که خداوند به عبادت زهرا در مقابل ملائکه اش مباهات میکند!!دغدغه زهرا اینست که آیا رضایت خدا و پیامبرش در زندگی تامین شده و یا نه.. و به همین دلیل است که ام ابیها میشود..معلوم میشود که ام بودن مقام بلندی است!! همان مادر بودنی که در دنیای متجدد نزدیک است که از زن ستانده شود!  غافل از اینکه مادر بودن تجلی رحمانیت الهی در وجود این فرشته الهی است!آمادگی وجودی زن برای سیر در مسیر معنویت و بخدارسیدن ..نکته عجیبی است..ونه تنها در رسیدن خودش به این هدف بلکه در رساندن خانواده و جامعه..به این هدف متعالی بسیار قابل توجه است...

اماافسوس که مارا از این دغدغه ها بشدت دور ساخته اند... باشد که قدر این نعمت الهی  بدرستی شناخته شود...انشاا...

پسند جانان

یا علام

ماجرای جابر عبدا...انصاری را شنیده ایم که وقتی امام باقر علیه السلام حالش را پرسیدند عرضه داشت که در حالتی هستم که مریضی را بر سلامت..فقر را بر دارایی و....ترجیح میدهم..و سپس امام فرمودند که..ولی ما اینگونه ایم که از میان فقر و ثروت..یا صحت و مرض و..آنچه را خدا خود صلاح بداند میطلبیم..

..بله رضایت نسبت به مشیت الهی ..لازمه اش همین است که در مقابل آنچه بتو میرسد نه تنها تسلیم باشی-که گاه چاره ای هم جز آن نداری..بلکه راضی باشی..و این رضایت است که حالت شکر را بهمراه دارد..و گرنه گویا همیشه با دیده ای طلبکارانه به عالم مینگری و همواره در انتظار اموری هستی که برایت حاصل نشده..و در نتیجه هیچگاه رضایت باطن نداری..و لذا آرامش هم در درونت نیست...

البته معنای رضایت به خواست خدا منافاتی با تلاش برای ایجاد وضع مطلوب ندارد..صحبت در اینستکه پس از همه تلاشهای ما.. دیگر نتیجه نباید برایمان اهمیت داشته باشد.لذا نه در مقابل حوادث و نتایج تلخ ..خود را می بازیم.. و نه در مقابل نتایج شیرین..مغرور و ..میشویم..لاتیاسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم..

یکی درد و یکی درمان پسندد                     یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان ودرد و وصل و هجران                   پسندم آنچه را جانان پسندد

مراقبت از خانه خدا

یا حفیظ 

خدایا میدانم که در اندرونم جای داری..می دانم که از درونم با من سخن میگویی...که هر چه من دارم از همین نجوای با توست.. 

خدایا میدانم که بیادم هستی ..چگونه بیادم نباشی  در حالیکه اگر تو مراقبم نبودی..نامت ورد زبانم نبود.... 

خدایا میدانم که همه اصرار و تاکید تو بر این است که من از این خانه اصلیت=دل=مراقبت کنم.. 

حساسیت خانه ات را یافته ام..میدانم که همه شیطنتهای ابلیس هم از همینجا سر در میاورد.. 

دیده ام که همه وسوسه ها  گمانهاو خطورات منفی ..از همینجا نشات میگیرد.. 

و باز میدانم که برای مراقبت از این خانه به من ماموریت ویژه داده ای..نمازهایت را میگویم...چندین وعده در روز مرا به بارگاه خویش فرامیخوانی..هرچند که من همان دقایق را هم با غفلت میگذرانم 

خدایا ...نه امروز ..نه دیروز..بلکه عمری است به تو تکیه کرده ام.. در اوج ناامیدیها..در سخت ترین لحظات زندگی ..هر گاه که شیطان باهمه جنودش بمن هجوم آورده و مرا در آستانه ناامیدی مطلق قرار میداده..باز این یاد تو بوده که مرا نجات میداده است.. 

خدایا تو را شاکرم بر این نعمتها..چه بگویم که زبان شکر ندارم... 

اما خدای من.. از سوی دیگر..نگرانم..نگران اینم که نتوانم خانه ات را مراقبت کنم.. 

نگران اینم که عمری خودم را فریب داده باشم... 

نگران اینم که بازیچه دست شیطان باشم... 

نگران اینم که از این همه جز یک لفظ چیزی برای من نمانده باشد.. 

..همه اینها هست.. 

اما...مگر غیرا ز خودت راهی هم وجود دارد 

.. و من همیشه یاد گرفته ام در همه چیز از تو کمک بخواهم... 

..مرا دریاب..که سخت محتاجم