نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

ضرورت خلوت شبانه

یا مغیث

بی تعارف بگویم که این روزها در عین حال که از حضور این ماه بسیار عزیز بسیار مسرورم و واقعا خدا را بر این نعمتش شاکر...از سوی دیگر از سپری شدن سریع این فرصتهای ناب نگرانم..

مثلا باورم نمیشه که بعداز نوشته قبلی که در آستانه ماه مبارک بود..حالا در شرایطی دارم این حرفها رو مینویسم که ماه به نیمه خودش نزدیک شده!..و من بیچاره در حسرت بهره گیری از این فرصتها ......

دنیای امروز ما دنیای عجیبی است..از این جهت که همه خلوتها را از تو میگیرد..زندگیت سراسر در کثرت ها سپری میشود....آنهم نه کثرات طبیعی...مانند کوه و دشت و صحرا..که وقتی در آن بنگری  نشان از رخ زیبای یار دیدن کار راحتی باشد! و بتوانی بابا طاهر شوی! بلکه کثراتی که اکثر مواردش اعتباری و جعلی و ساختگی و توهمی است...اگر زمانی در گذشته ها موضوع انشا بما میدادند که علم بهتر است یا ثروت..همه یاد داشتیم که از برتری علم دفاع کنیم!اما امروزه بسیاری در پاسخ در تحیر میمانند!چرا که در سند های بالا دستی با افتخار نوشته میشود که هدف از تشکیلات علمی..توسعه و تحصیل ثروت ..است..واصلا اگر دانش تو به تحصیل ثروت منتهی نشود گویا دانش نیست..یا حداقل علم نافع نیست!!!علم نافع علمی است که بکار دنیا برآید!..آخرت کیلویی چند؟

...واقعا در این واویلای مادیت جدید..در این وانفسای تکالب وحشتناک بر مطامع دنیوی..که از هیچ ابزاری حتی مقدسات هم برای رسیدن به متاع قلیل دنیا صرف نظر نمیکند..و همه این کارها را نیز با بالاترین توجیهات پیشرفته خیره کننده ..انجام میدهد...مشاهده کسانی که صادقانه و خالصانه خدا را بندگی میکنند..خود اعجازی بزرگ است..که خودش میتواند عظمت او را نشان دهد...

منظورم از این مقدمه این بود که دنیای امروز  بدلیل شرایط زیستی جدیدی که برای ما ایجاد کرده لوازم جدیدی را نیز بهمراه دارد.مثلا درگذشته بدلیل اینکه بشر از ماشین کمتر استفاده میکرد و اکثر فعالیتها را با دست و پا و ...انجام میداد لذا بطور طبیعی همواره در حال ورزش نیز بود و ضرورتی نداشت که به فعالیت مجزایی تحت عنوان ورزش بپردازد و زمان خاصی را به آن اختصاص دهد..اما امروزه اگر افراد زمان خاصی از شبانه روز را به ورزش اختصاص ندهند قطعا دجار مشکلات جدی ازجهت جسمی میشوند..

حال سخن در این است که در امور معنوی ..مساله بمراتب حیاتی تر است.اگر در زندگیهای سراسر مادی امروز که همه فرصتهای خلوت با خدا را از ما گرفته.. به فکر این نباشیم که لحظاتی را باخدای خود خلوت بکنیم..قطعا عقب افتادگیهای زیاد معنوی خواهیم داشت..

لذا امروزه داشتن خلوت بخصوص خلوت نیمه شب..و فرصت مناجات با خدا یک ضرورت جدی است..وجالب اینجاست که این فرصت را خدای متعال در ماه مبارک رمضان برای ما فراهم کرده است..این ایام میبینی که بنحو معجزه آسایی...از کودکان نه ساله تا سالمند نود ساله  سحر بیدارند..و این فرصتی است ناب..که در غیراز این ماه بسیار دشوار میشود..هرچند همین فرصت ناب را هم متاسفانه گاه براحتی از دست میدهیم و تصور میکنیم که برخاستن سحر فقط برای سحری خوردن است..و لذا آن را تبدیل به شام پایان شب میکنند و بخواب عمیق فرو میروند..!

بله..فرصت مناجات ..فرصت دعا..خلوت با خدا..رازو نیاز بادوست..که انشاا...دل را مشتعل عشق خدا کند..بخصوص در شبهای قدری که در پیش است فرصتهای ناب بی بدیل است...و بهره بردن از این فرصتها امروزه برای ما یک ضرورت غیرقابل انکار است..


لزوم مراقبه در ماه رمضان

یا مقدر

سرانجام ماههای رجب المرجب و شعبان المعظم با همه برکاتشان باتمام رسیدند و به ماه مبارک رمضان مشرف میشویم.ماهی که قطعا نقش اساسی در تقرب ما بدرگاه ربوبی داردو بنابراین توجه و مراقبه در این ماه اهمیت ویژه ای خواهد داشت.

در اهمیت این ایام همین مقدار بس است که خدای متعال برای دقایق و ساعات آن چنان اهمیتی قائل شده که نفس کشیدن در آنها را تسبیح دانسته و خواب در آن را عبادت محسوب نموده است.معلوم میشود برکات این ماه بسیار فراوان است و بنابراین اگر ما در بهره گیری از آن کوتاهی کنیم بنحوی که تنها یک گرسنگی و تشنگی ظاهری فقط حاصلش باشد خسارت زیادی خواهد بود.متاسفانه علیرغم ظرفیت بالای این ماه در تعالی بخشیدن به روح و نفس و جان ما باین امور کمتر توجه داده میشود .

نکته قابل توجه دیگر اینستکه برای درک شب قدر که باحتمال زیاد شب بیست و سوم این ماه است لازم است از آغاز این ماه این آمادگی پیدا شود.و شاید این فاصله بیست و دو روزه نیز برای همین کسب آمادگی قرار داده شده باشد.

از نکاتی که به گفته برخی بزرگان مراقبه در آن لازم است دور بودن از توهمات و خاطرات نسبت به افراد است.چه اینها واقعیت داشته باشد و یانه.چرا که وجود این امور در ذهن انسان ..نفس اورا تخریب میکند.تصورات ما نسبت بافراد دیگر نه نفع دنیوی و نه اخروی برای فرد ندارد.در حالی که در این ایام هرچقدر فرد بتواند به فکر خودش و ضعفها و گرفتاریها و عقب ماندگیهای خودش باشد و به آنها بپردازد نفع بیشتری نصیبش شده است.به تعبیر همین بزرگان این توهمات و خاطرات همانند سمومی است که قطعا باید از آن پرهیز کرد.و زمانی که هر گونه توجه ذهنی بدیگران نفس را تخریب میکند معلوم است که  گناهانی مثل دروغ و غیبت و .. چه بلائی سر ما میآورد!

آثار منفی که نتیجه عدم مراقبه در این ماه است باعث میشود آثار مثبت روزه نصیب فرد نشود و حتی فرصت تقدیر سالانه در شب قدر را نیز از دست بدهد...

انشاا.. که خدای متعال توفیق روزه داری همه جانبه..روزه همه اعضا و جوارح را از همه مفطرات.. مفطرات جسمی و روحی..را به همه ما عنایت بفرماید و انشاا.. در این ایام بخصوص شبهای ماه مبارک و در فرصتهای ناب دعا و تهجد برای همگان دعا کنیم.


مسلمان کیست؟

یا مبشر

این روزها بمناسبتی در برخی از جمع ها سخن از مسلمانی بمیان میآید و وقتی گفته میشود که مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند..که خود این مضمون عین روایت مشهوری است در این زمینه..بنظر میرسد سخن تازه ای گفته شده!..گویا اینقدر ما از این حالتها فاصله گرفته ایم و یا اینکه کمتر شاهد این ویژگیها هستیم که آنرا باور هم نمیکنیم!

ولی حقیقت این است که این ویژگی از علائم مهم مسلمانی است! از نظر اسلام انسان دارای کرامت نفسانی است و لذا احترامش باید حفظ شود.در این زمینه سخنان زیادی گفته شده و این امر یکی از مبانی مهم انسان شناسی اسلام است.اینکه در روایات آمده است که حفظ آبروی مومن از حرمت پرده خانه خدا نیز بیشتر است مساله کمی نیست.اسلام براین باور است که زیربنای همه خوبیها همین کرامت نفس آدمی است که اگر آن از بین برود زمینه کژیها فراهم میشود.

و عجیب اینجاست که چقدر رعایت این امر در برخوردها میتواند در گرایش افراد بسمت خوبیها موثر باشد.بهمین دلیل است که همیشه تاکید میشود که باید میان شخصیت فرد و عملش تفکیک کنیم. برخی بدون توجه به این مهم وقتی خطایی از کسی سر میزند نسبت به شخص او داوری میکنند..در حالیکه ما فقط میتوانیم عمل فرد را نکوهش کنیم..وامر بمعروف و نهی از منکر هم ناظر به همین عمل است..

برخورد انسانی و محترمانه با افراد خطاکار سبب میشود که از کرده خود شرمسار گردند..در حالی که برخورد غیرانسانی و تحقیر آمیز با خوبان ممکن است آنان را به بیراهه ..بکشاند..و این مساله مهمی است که رعایت آن میتواند در بهبود مسایل اجتماعی بسیار موثر باشد.

اینکه در اسلام برای آغاز کننده سلام نیز 69 حسنه پاداش درنظر گرفته شده در حالیکه برای پاسخ دهنده فقط یک ثواب است خود نشاندهنده این است که اسلام میخواهد افراد نسبت بیکدیگر مهر و محبت و صفا و صمیمیت را انتشار دهند چه اینکه سلام خود به معنای اعلام مهربانی است. سلام یعنی اینکه ازمن جز مهربانی به تو نخواهد رسید!یعنی مضمون همان روایت که تو از من در امان هستی!وقتی به کسی سلام میکنیم درب محبت را گشوده ایم .. و او هم در جواب همین کار را میکند و میگوید من هم همینطور!

حال اگر واقعا سلام های ما معنای واقعی خود را میداشت چه میشد؟اگر این کلمات از روی صدق ادا میشد.. اگر این سلام زبانی ..سلام دل بود..

و افتخار ما در اسلام این است که کسی نتوانست بر پیامبر ما در سلام گفتن سبقت بگیرد! این است افتخار اسلام! افتخار ما در این است که پیامبر ما رحمه للعالمین است.. پیامبر صلح و صفا و صمیمیت است.. پیامبر سلام است!

بیاییم ما پیرو این پیامبر باشیم..چنانکه در شبانه روز بارها در نماز میخوانیم..السلام علیکم  و رحمه الله و برکاته... 

============================ 

تکمله: 

یکی از دوستان در نظرشان به نکته ای اشاره کرده بودند که جون مساله مبتلابهی است لازم دیدم بعنوان تکمله بحث در اینجا اضافه کنم. 

ایشان گفته بودند که چون گاهی از خوبی انسان سوئ استفاده میشه آدم دیگه نمیخواد خوبی کنه. 

این نکته کاملا بجاست و اتفاقا من در زمان اخیر موارد دیگری هم دیده ام که صراحتا همین را گفته اند که خلاصه در این زمانه آن قاعده که خوبی کردن.. گذشت کردن..مهربانی..خوب است ..درست نیست..چون از انسان سوئ استفاده میشود. 

اما بنظر میرسد که میتوان در اینجا نکته ای را افزود.وقتی میگوییم که انسان باید با دیگران با محبت و مهربانی مواجه شود..دلیلش این نیست که اگر بدیگران مهر بورزد لاجرم از آنها هم محبت دریافت خواهد کرد.بلکه منظور این است که این عمل خیر او در مجموعه عالم گم نمیشود..ونکته مهم اینجاست که صدور این کار خیر از او خود بالاترین موفقیت است.بنابراین او سود خویش را کرده است چه جواب متناسبی از طرف مقابل دریافت کند چه نکند.زیرا آنکه باید ببیند دیده است و ارتقائی که نفس باید بیابد یافته است..تااینجا این فرد وظیفه خود را بدرستی انجام داده و بهترین نتجه را هم گرفته که صدور کار خیر از سوی اوست..از اینجا ببعد امتحان و آزمون طرف مقابل آغاز میشود..اگر او هم فرد متوجهی باشد به این مهر جوابی در خور میدهد و درنتیجه او هم از ارتقائ نفس بهره مند میشود اما اگر وظیفه اش را درست انجام نداد و بقول شما سوئ استفاده کرد..خودش در این آزمون رفوزه شده است!!ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها..در حقیقت اینها همه صحنه امتحان بوده و نه چیز بیشتر..و جالب اینجاست که فقط در همین امتحانات است که نفس انسانی رشد میکند! 

انتظار و صعود

یامنجی

امروز طبق معمول بعد از نماز صبح مشغول پیاده روی شدیم.. وبه پیشنهاد دوستم از سطح زمین جدا شده وکمی بر فراز تپه ها صعود کردیم!البته درآغاز صعود دشوارتر بنظرمیرسد و نفس گیر است...اما بتدریج شوقت برای رسیدن به قله بیشتر میشود وباز وقتی به قله ای میرسی و نفسی تازه میکنی همجنان شوق در تو بیشتر میشود که بالاتر بروی...

وقتی بر فراز قله می نشینی به نکات عجیبی میرسی:

اولا چقدر در این بالا هوا لطیف و زیباست..

ثانیا چقدر پایین باهمه بزرگیش حقیر دیده میشود

ثالثاچقدر واضح و شفاف همه راههای پایین را می بینی

رابعاچه دید ومعرفت قشنگ و متعالی دریافت میکنی...

....باخودم فکر کردم که یکی از مهمترین دلایل اندیشه انتظار دعوت به صعود و تعالی و اکتفانکردن به سطح و مراتب اندک است...منتظر یادمیگیرد که آرمان خواه باشد و به متاع اندک و قلیل دنیا بسنده نکند..میفهمد که دنیا باهمه وسعتش حقیر است و او باید قصد حرکت کند..که مقصد او جای دیگریست..

مازدریاییم و دریا میرویم                      ما زبالاییم و بالا میرویم

ماز اینجا و زانجا نیستیم                      ما زبی جاییم و بی جا میرویم

خوانده ای انا الیه راجعون؟                    تا بدانی تا کجاها میرویم؟

فلسفه انتظار این است که بما بیاموزد به کم بسنده نکنیم...و البته همه انچه در سطح است اندک است..باید صعود کنی ..باید حرکت عمودی داشته باشی..این حرکتهای افقی و توسعه در سطح تو را ارتقای حقیقی نمیبخشد..اگر هم ارتقایی در ان هست ارتقای مجازی و بی ارزش است..ارتقای واقعی زمانی است که پا در جای پای ولی خدا بگذاری و با او قوس صعود را طی کنی و در مسیر قرب حق پیش روی...که اگر اینچنین شدی همه نزاعها و در گیریهای سطحی برایت بی ارزش جلوه می کند وبتو آسیب نمیزند زیرا تو بالا آمده ای و در معرض این تیرها نیستی..از دسترس آنها خارج شده ای..همه نزاعها  تناقضها.در گیریها  اضطرابها بخاطر توقف در پایین است..که وقتی بالا می ایی حقارت همه انها را بخوبی درمی یابی...

آنوقت میفهمی که الصلوه معراج المومن یعنی چه..نماز نردبان صعود مومن است...او با نماز بر فراز میرودواوج میگیرد...آه که چه صفایی دارد اوج گرفتن آدمی در دل شب و پرواز در ملکوت..

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک....

ووقتی اندیشه صعود آمد..وقتی اوج گرفتی  وقتی بخدایت نزدیک شدی وقتی از پستیها دور شدی..دیگر هرچه هست امید است..تلاش است..نور است..معرفت است...

..و انر ابصارقلوبنا بضیائ نظرها الیک

بعثتی از درون

یا مبشر

خجسته روز مبعث پیامبر گرامی اسلام حضرت محمدص است.روزی که بیقین بزرگترین عید بشریت است.این روز بزرگ بر همگان مبارک باد.

باخود میاندیشیدم که کدام فراز یا کدام سخن یا سیره حضرتش برای ما امروز اهمیت بیشتری دارد.دیدم همان جمله معروف بیشتر جلب نظر میکند..انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق!

سالهاست فاصله خود و پیام رسول را بخوبی احساس میکنیم...و می بینیم که چگونه پیام رسول ما را دیگران عملی کرده اند اما خودما بهره کمتری برده ایم.می بینیم چگونه جملاتی که رسول اسلام قرنهاست بر زبان جاری فرموده بازتولید شده و بعنوان محصولاتی جدید از سوی دیگران به ما عرضه میشود!می بینیم همه خصلتهایی که رسول ما در آن سرآمد بوده در جامعه کمرنگ شده و روبزوال نهاده است!در اینجا در صدد ریشه یابی این ماجرا نیستیم که بحثی است دورودراز و ابعاد پیچیده مختلفی دارد..تنها میخواهم نتیجه ای اخلاقی برای خود ما بهمراه داشته باشد چرا که قرآن فرموده است اولا مواظب خود باشید..قوا انفسکم و اهلیکم نارا..و بدانید که اگر شما هدایت شدید گمراهی دیگران بشما زیانی نمیرساند..لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم..پس جدای از مباحثی که در مورد کلیت جامعه اسلامی مطرح است هریک از ما بوظایف فردی خود نیز باید قیام کنیم ..قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی!

و این قیام بوظایف فرد...محتاج بعثتی است از درون..نیازمند برانگیختگی  درونی است..که اگر این بعثت در درون جان ما تحقق یابد و پای در راه توحید بگذاریم ..نجات و هدایت حتمی است .وهیچ گزندی از هیچ سو نمیتواند مارا تهدید کند...

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لاتخافوا و لاتحزنوا...!

اما مادام که این بعثت درون حاصل نشود همچنان باید منتظر باشیم که تحت تاثیر عوامل بیرونی بوده و دچار انفعالات شدید گردیم...اگر میخواهیم از این انفعالات و تاثرات بیرونی رها شویم باید نفس و روح ما از درون خویش برانگیخته شود! در ان صورت افعال خیر از سوی نفس جاری میشود بدون اینکه محتاج بازخوردهای بیرونی باشد.. و به تعبیر برخی بزرگان با کنش بی خواهش روبرو میشویم...که شاید خود تجلی یکی از اسمای الهی باشد..

از خدای بزرگ مسالت میکنیم در این روز بعثت رسول گرامیش..بعثتی درونی در جان و روح ما ایجاد بفرماید..