نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

تنها تلاش خالص


رشد و ارتقای روح ونفس  انسانی تفاوتی عمده با ارتقای ظاهری و دنیوی دارد.در ارتقای دنیوی چه بسا که بتوان از راههای نه چندان سالم به نتایج زیادی هم دست یافت و به  همین جهت این گونه برتریها نمیتواند نشانه برتری واقعی باشد.اما در برتری واقعی انسان تنها تلاش خالص اوست که بکار میآید.خداوند در آیه ۶۹ عنکبوت میفرماید:والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا یعنی کسانیکه در راه ما تلاش میکنند راههایمان را به آنها نشان میدهیم.پس هم تلاش و جهد لازم است و هم باید برای خدا باشد.واین همان توحید خالص است که تنها راه نجات حقیقی است.هرجا نجات و فلاحی است ببرکت همین خلوص است. در پیشگاه الهی مجاز و اعتبار جایی ندارد.اعتباریات تنها در چند روز زندگی دنیاست و مایه دلخوشی و غفلت اهل دنیاست!  اما وقتی حقایق آشکار میشود همه آنها از میان میروند.

جز به باد او نجنبد میل من

نیست جز عشق احد سرخیل من

@namazesobh

گوهرپنهان


همیشه در شلوغی و تاریکی،امکان گم شدن شیی ارزشمند وجود دارد.درشلوغی اجتماع و در میان حوادث و التهابات روزمره آن ،این گوهر وجود من و توست که اندک اندک بفراموشی سپرده میشود و ازقضا ریشه همبن دردهای اجتماع نیز در فراموشی این گوهر است!  امروزه شامه  همه ما رابوی تعفن دروغ و بی صداقتی در اجتماع آزار میدهد اما توجه نمیکنیم که اگر از خود مراقبت نکنیم این عفونت حیات خود مارا نیز بخطر میاندازد ،در حالی که اتفاقا اگر مراقبت کنیم میتوانیم در همین مرداب متعفن ،نیلوفر زیبای وجود خود را پرورش دهیم و از قضا ماجرای هستی نیز همین است ؛کشف نیلوفر وجود خودت و فراهم ساختن زمینه رشد آن!  بسیار اشتباه است این گمان که مجبوریم همانند دیگر قسمتهای این مرداب فاسدونابودشویم! که این گمان همان وسوسه همیشگی شیطان است! کافی است با خودت صادق باشی و راه صدق را درپیش گیری!  که اگر اینجنین باشی گوهر جان تو زنده میشود و حیات پیدا میکند و اندک اندک این طعم لذیذ روغن وجودت در میان این دوغ بدن! پیدا شده و تو را بسرمنزل مقصود میرساند.از خدا بخواهیم که: قل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق...(ایه ۸۰سوره اسرا)

جوهر صدقت خفی شد در دروغ

همچو طعم روغن اندر طعم دوغ

آن دروغت این تن فانی بود

راستت، آن جان ربانی بود

سالها این دوغ تن پیدا وفاش

روغن جان اندر او فانی و لاش!

@namazesobh

توان گذشت


اگر در شب تاریک از درون قایقی که به ساحل بسته شده پارو بزنید صبح که هواروشن میشود میبینید که همان جای نخست ایستاده اید! چرا که به ساحل چسبیده اید! شرط حرکت رها کردن ساحل است.زمانی به مقام انسانی ارتقا پیدا میکنی که از خطا و اشتباه دیگران براحتی بگذری.خطای ما این است که گمان میکنیم گذشت از دیگری  به معنای کمکی است که باو کرده ایم و نفعی برای ما ندارد در حالی که این گذشت و عبور بیش از منفعتی که برای آن دیگری دارد برای خود فرد سودمند است‌ و کشتی وجودش را در دریای کمالات بحرکت در میآورد. لذا خداوند در آیه ۶۳ سوره فرقان میفرماید واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما.بندگان خدا براحتی از خطای جاهلان عبور میکنند،بایک سلام!  پس گذشت کردن یک قدرت و توانایی است که باید در خود تقویت کرد و به هیچ وجه نشانه ضعف نیست!  و کسی که این توان و قدرت را در خود بوجود آورده است وجودش سبک و سیال است و هیچ کینه و دشمنی و خصلت ناشایستی بر او سنگینی نمیکند و چه چیزی بهتر از این راحتی و آسایش روحی؟!

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنراست

حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

@namazesobh

چرا لب تشنه


این روزها که نام شخصیتی چون علی بن ابیطالب ع در میان ما بیشتر برده میشود باین میاندیشم که چرا مرام او اینقدر در میان ما کمرنگ است؟!  چگونه است که درکنار دریا لب تشنه ایم؟! چه میشود که از یکسو در محافل ما بنام علی ع شور و هیجان برپاست اما همه ما از بوی خصلتهایی در آزاریم که هیچ نسبتی با علی ع ندارد؟  چرا صداقت و درستی و راستی و وفا و مهربانی و...اینقدر در میان ما غریب است؟!

بنظر میرسد یکی از دلایلش اینست که ما تشبه ظاهری و سطحی و قشری را کافی دانسته و از ارتباط باطنی و عمیق فراموش کرده ایم.گمان کرده ایم که کافی است بنام علی ع شعری بخوانیم و تبریکی بگوییم و درنهایت مبالغی هم خرج کنیم! در حالی که اینها فقط پوسته و ظاهر قضیه است.علی  برای ما اسطوره ای دست نیافتنی است در حالیکه او حقیقتی است که باید از او الگو بگیریم.تشبه واقعی به علی چگونه است؟ او فرمود که حاضرنیستم باندازه سرسوزنی به مورچه ای ظلم کنم و لو بقیمت همه آنچه در عالم است! تشبه واقعی در اینست که اینچنین مراقب نفس خود باشیم و نگذاریم این گوهر ارزشمند آلوده به ظلم و ستم شود! علی ع برای پیروزی ظاهری برخصم ارزشی قایل نبود و برای لحظه ای حاضرنشد نیتش آلوده به شرک شود. اوبه صراحت فرمود: لااری اصلاحکم بافسادنفسی! یعنی حاضرنیستم برای اصلاح دیگران به نفس خودم آسیب برسانم! کاش از مولایمان اهمیت و ارزش نفس انسانی خود را میآموختیم تا اینچنین از حقیقت انسانی خود دور نمی ماندیم!

گفت من تیغ از پی حق میزنم

بنده حقم نه مامور تنم...

@namazesobh

زلزله


وقتی در خواب هستی و احساس میکنی زمین میلرزد...ابتدا تصور میکنی خواب میبینی اما کمی بعد میفهمی که این خواب نیست! زمین لرزید!

به همین راحتی! شاید اگر چندثانیه دیگر ادامه می یافت دیگر نمیتوانستی در مورد این حادثه سخنی بگویی! بیکباره طومار همه چیز در هم پیچیده میشد! همه آرزوها و خواسته ها و ناخواسته ها! بی هیچ تفکیکی از یکدیگر!

هر لحظه زندگی ما آبستن زلزله ای است و آنگاه که زلزله میشود دیگر تو نیستی که تصمیم میگیری...آنگاه فقط میبینی! چه را می بینی؟ حاصل کار خودت را بی هیچ تغییری! چون فرصتی برای ویرایش به تو داده نشد:

اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها....یصدر الناس لیروا اعمالهم!

چه لحظه عجیبی است! مواجه شدن با خود اعمال! راه فراری هم نداری! چون اعضا و جوارح به زبان میآیند و خود گواهی میدهند! ...چقدر آدمی غافل است! 

کاش این زلزله بتواند زلزله ای در ماایجاد کند ...تا صحرایی شویم! که دیگر از خرابی آوار نگران نباشیم! ...تا بر بالای سرخود خروارها سنگ و خاک مهیا نکرده باشیم! ...هر چه برسر ما فرو میریزد حاصل کار خود ماست!

فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ومن یعمل مثقال ذره شرا یره

حتی باندازه مثقال هم در حق تو اجحاف نمیشود! پس مراقب باش چه میکنی!

هرکه صحرایی بود ایمن بود از زلزله

هرکه دریایی بوداورا چه باک از جامه کن!

@namazesobh