یا مدبر
تغییر برون یا درون...؟
سوالی است که همیشه پیش پای ماست..چه بخواهیم و چه نخواهیم...
و این راهی است که میرویم چه بخواهیم چه نخواهیم...
اما سخن در این است که آگاهانه انتخاب کنیم...و این نکته مهمی است.مثلا ممکن است شرایط مالی شما بگونه ای باشد که نتوانید ماشین فلان مدل را برای خود تهیه کنید حال در اینجا دو گونه مواجهه میتوان داشت
یکوقت از قبل به این بحثها فکر کرده اید و متقاعد شده اید که لازم نیست هرمیلی که در درون من سر باز میکند پاسخ داده شود بلکه باید امیال خود را مدیریت کنم و این مدیریت امیال باعث رشد و ارتقای معنوی من میشود...در نتیجه وقتی نمیتوانید فلان اتومبیل را تهیه کنید احساس میکنید با مشکلی روبرو نیستید..زیرا اساسا شما به این خواست درونی خودتان چندان بهانمیدهید که بخواهید احساس ناکامی نمایید. برای شما مساله حل است زیرا چنان میلی را هم براساس آن اندیشه در درون خود ندارید بنابراین از کنار این قضیه براحتی عبور میکنید
اما در وقت دیگری که شما اصلا به این امور فکر نمیکنید و این تحلیلها را ندارید ...این را یک ناکامی تلق نموده و ممکن است دچار یاس و افسردگی در درون خود و شرمندگی در مقابل دیگران شوید و این امر به حیات عادی شما هم آسیب میزند....
پس پیداست که فکر و اندیشه و نگاه شما میتواند تا حد زیادی سبب شود که یک قضیه واحد آثار متفاوتی را در روح شما بجای گذارد...
و این همان چیزی است که در روایات از آن به استغنای از دنیا تعبیر شده است. انسان مومن احساس میکند که مستغنی و بی نیاز است اما اینچنین نیست که واقعا و در بیرون او امکانات زیادی دارد و بنابراین بی نیاز است بلکه ممکن است اتفاقا وضع مالی خوبی هم نداشته باشد و نیازهای مادی زیادی هم داشته باشد اما به جهت روحی به گونه است که در درون خودش خود را نیازمند به آن امکانات نمیبیند....
و این یکی از مهمترین ارکان حیات انفسی است......
سلام استاد
اومدم تیک حاضری رو بزنم
اما بعد از تقریبا یک ماه غیبت شما!
برعکس شده دنیا... اینبار استاد غیبت میکنه و شاگرده که همیشه حضور داره
سلام برشما
شرمنده محبت شما...
حرف حساب جواب نداره!!
باز هم ممنونم...
سلام همکلاسی عزیز
خیلی دیر به این خانه سر میزنید! کاش سر زدن به صفحات مجازی مفید را میتوانستیم به مثابه ی صله ارحام!! تعبیر کنیم! شاید زودتر از اینها متون زیبای شما را ... .
بگذریم، گفتید "مستغنی از دنیا!" مگر افرادی مثل من میتواند مستغنی از دنیا باشد؟!! حیف که نمیشود! کاش...
سلام برشما همکلاسی مهربان
من شرمنده الطاف دوستانم...شما که البته مشکلات ما را تا حدئدی میدونید...جابجایی و ...(هرچند این هم مثل بقیه کارهای ما نوعی بهانه تراشی است)..ولی انصافا اگر واقعا اینجور که میفرمایید مفید باشد..چشم حتما اینکار رو میکنم انشاا..
اما ماجرای استغنا..نیازمند تاملی است...که انشاا...در فرصت بعدی.
ممنونم از لطف شما
ظاهرا دیگر کارم از حرف گذشته!! ...ولی همین امروز انشاا.. پاسخ میدم.....خیلی ببخشید
درست می فرمایید استاد... درونمان مشکل ساز شده برایمان نه اخلاص داریم ونه بندگی می کنیم....ببخشید جمع آوردم منظورم همان من خودم است...
خواهش میکنم..چرا ببخشم...خب درست میگین دیگه..ما که تعارف نداریم ..همین تعارفات ما با خودمون ما رو اینقدر دور میکنه..
کاش میشد ادما این تعارفات رو کنار میگذاشتن و حرف دل رو بدون اینکه فکر کنن که چی میشه و چی نمیشه بهم میگفتن و همه دغدغه شون فقط این میبود که بهم کمک کنن تا به مقصد برسن!!
از شما هم تشکر میکنم..
سلام استاد. و آدمی در هر حال بی نیاز به هم صحبتی آدمی از جنس خدا نخواهد بود! که این یک نیاز دایم است برای بودن، برای انسان بودن!
سلام برشما
دقیقا...بله همینطوره..
و چقدر این جور ادمها باارزشند..
انها که ادمی را متوجه او میکنند..