نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

شکوه عرفه

یا محیی و ممیت

روز بزرگی است...روز عرفه...

عظمت عرفه را در عرفات میتوانی درک کنی..انجا که حرکت بسوی قربانی کردن را اغاز کرده ای...و چه شکوهی دارد این قربانی..قرار است هرچه تعلق و دلبستگی در وجودت هست از تو جداشود..قرار است در یک تلاش جدی محرم شوی و در ساعاتی چند تنها به دوست بیندیشی..چشم از همه محرمات و حتی برخی مباحات برداری..و تنها به قصد دوست قدم در راه بگذاری..میخواهی حاجی شوی..حج..ان قصد بزرگ..ان قصد مهم در زندگیت..ان قصد حیاتی.. خدایت میخواهد بار دیگر تو را احیا کند..میخواهی سخن مولا را تحقق ببخشی..میخواهی قبل از انکه تو را بزور بمیرانند خودت با اختیار خودت بمیری..اری میخواهی بمیری..اما از کدام زندگی؟ کدام حیات را میخواهی کنار بگذاری؟..حیات بی معنای دنیوی و مادی.. حیات بی ارزش مجازی و وهمی و خیالی ...دنیای سرشار از تخیلات و بازیهای کودکانه و مسخره اعتباری..که همه وجودت را در تسخیر خود گرفته بود..اما مگر کار راحتی است...همانقدر این کار دشوار است که بخواهی بر گردن فرزند دلبندت چاقوی تیز بگذاری..مگر امانت میدهند شیاطین؟..از چب و راست زبان به اعتراض میگشایند که این چه کاری است؟کشتن فرزند؟..تو دچار توهم شده ای..و واقعا هم تردید میکنی..نکند راست میگویند..و انقدر این صداها در اطرافت فراوان است که بسمت ان نمیروی..همان زندگی ارام دنیوی را بر این تصمیم دلهره ساز  ترجیح میدهی...

و به همین دلیل است که وقتی ان بنده خوب خدا..ان ابراهیم بزرگ..بسم ا.. میگوید و چاقو بر گردن فرزند مینهد..عالمی در برابرش خضوع میکند..این خضوع ..باداش ان معرفت است..چه بدر و چه بسر...هم ابراهیم اماده انجام فرمان است وهم اسماعیل نمیگذارد تردیدی بر بدر حاکم شود...عجب بدر و بسری!!

خدایا...

میدانم که تو به نیات هم باداش میدهی ..

خدایا قصدم اینست که در این قربانی شرکت کنم...میخواهم این خودیتها و اعتباریات را دور بریزم..میخواهم از این جاذبه شدید دنیوی خود را رها کنم..اما...نه ان معرفت در وجودم هست که تردیدها را بزداید و نه ان شجاعت که قدرت حرکت بمن بدهد...مثل همیشه این خودت هستی که همه این توفیقات را عنایت میکنی ومن هم این اطمینان را بتو دارم که این عنایت را میکنی..

خدایا بارها فهمیده ام که هیچم..و کمتر از هیچ..و هرچه هست تویی...قبول دارم که گاه تسلیم شیطان وجودم میشوم اما اطمینان دارم که تو باز دستم را میگیری..

عنایتی نما و این بنده روسیاهت را بار دیگر در درگاه عفوت قبول کن...

که من بی تو هیچ نیستم...


نظرات 7 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:26 ب.ظ

تو به راه من بنه گامی تمام
تا منت نزدیک ایم بیست گام
ما تو را بی توشه نفرستاده ایم
انچه می بایست دادن،داده ایم

خدایا!یاریت را محتاجم تا که هر سپیده دم اغاز حرکت به سوی قربانی کردن باشد...

با سلام و سپاس از روشنای کلامتان....

خدایا بارها فهمیده ام که هیچم و کمتر از هیچ.و هرچه هست تویی!قبول دارم که گاه تسلیم شیطان وجودم میشوم اما اطمینان دارم که تو باز دستم را میگیری..

سرای نماز صبح پرفروغ باد...

سلام و درود برشما
خدایا یاریت را محتاجم تا هرسبیده دم حرکت بسوی قربانی کردن باشد...
این جمله شما مرا بیاد صحرای منا انداخت که هر سبیده دم باید برای رمی جمرات میرفتی...باید بعزم مبارزه باشیطان حرکت میکردی...
واقعا چه صفایی دارد..عرفات و مشعرش به نحوی ..و منا به نحوی دیگر..ارامشی که بعد از قربانی در منا بر تو حاکم میشود..وصف نابذیر است..
انشاا.. خداوند نصیب همه عزیزان ئبفرماید
متشکرم از محبت شما
حضور دلگرم کننده شما مرا خوشحال میکند
موید باشید

سارا دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 01:17 ق.ظ http://taavus.blogfa.com

سلام
ممنون از وب و مطالب ارزشمندتون
ازتون دعوت می کنم از این پست دیدن فرمایید :
نماز در همه جا، نماز در همه حال
http://taavus.blogfa.com/post/138

سلام برشما
خواهش میکنم
محبت دارید
انشاا..
ممنون از حضورتون

ف دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:00 ب.ظ

اول سلام

مبارک ها باشه عیدی که هنوز خوشی و برکتش جاری و قابل استفاده ست.

شاید اشتباه می کنم. اما حکمت و اجازه و صلاحدید خدای رحمان رحیم، در طول تاریخ بشر فقط به وسیله همون خوبان قابل درک بوده چون ایمان و درک و شعور و معرفت به فضل خدا به کمکشون می اومده. یک بار حضرت اسماعیل (ع) به قربانگاه میره و صلاح در زنده موندنش بوده و یک بار حضرت علی اکبر (ع) جوان عزیز دل پدر، به قربانگاه میره و شهادتش در تاریخ ثبت میشه. اینها حکمت و تصمیم خدا بوده برای رسیدن به اون نتیجه ای که خدا در نظر داشته.
الهی که خودش گوشه ای از دریای طاقت، صبر، معرفت و ادراک رو به ما عنایت بفرماد تا همه لحظاتمون عید باشه. آمین.

سلام بر شما
تبریک میگم بخصوص عید غدیر خم که در اون قرار گرفته ایم به همه عزیزان و بخصوص شما...
بله..خداوند هر کسی را به اندازه قابلیت و تلاش و اخلاصش از حکمتها.. اگاه میسازد همچنانکه در روایت هست که من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه...
به دعای زیبای شما امین میگویم...واقعا اگر ادمی بهره مند از این گوهرهای معنوی باشد..لحظاتش همه عید خواهد بود...الهم ارزقنا
خیلی ممنونم از حضور ارزشمندشما.

خدیجه شنبه 19 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 07:28 ق.ظ

سلام
هرچند از لحاظ تقویم زمینی ها عید قربان گذشته و عید غدیر نیومده ولی آسمونی ها هنوز هم برا عید قربان جشن می گیرن و از چند روز پیش به استقبال عید اکبر رفته اند. پس اعیاد را به شما تبریک میگویم. انشاالله سال دیگه تو همچین روزهایی با امام زمان عج این اعیاد را جشن بگیریم. بابت متن پرمحتوا و آموزنده ای که نوشتید ممنون.

سلام علیکم
خوشحالم که باز هم اثر شما را در اینجا مشاهده میکنم...
بشما هم تبریک میگویم بابت این اعیاد بزرگ....
تعبیر جالبی بکار برده اید.. تقویم زمینی و اسمانی...یعنی نباید در تقویم زمین متوقف شد...بارها شده بعد از عاشورا فکر کرده ام که چرا با عصر عاشورا همه ان هیجان پایان می یابد..مگر حسین فقط مربوط به عاشوراست؟...قرار بر این است که حسین همیشه چراغ راه باشد....
انشاا...که برای ما همیشه این تذکرات زنده و برقرار باشد
خیلی ممنونم از لطف شما

بانوی شرقی جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:35 ق.ظ http://namaz-vesaleeshgh.mihanblog.com

سلااااااااااااام دوست عزیزم بابن غغیبتم معذذرت میخوام امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی

سلام برشما
ممنونم از لطف شما...
البته خاطرم نمیاد ازچه وقتی نیومدین...بهرحال تشکر میکنم از حضورتون..موفق باشید

نادی جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 02:32 ب.ظ

آمین
سلام بر استاد بزرگوار
متن بسیار جالبی بود مثل همیشه. بسیار جذاب و آموزنده!!! خداوند تموم آرزوهای قشنگتونو ابتدا در حق خودتون و بعد در حق همه بنده گانش اجابت کنه. انشاالله

سلام علیکم
تشکر میکنم...نظر لطف شماست..
ممنونم بابت دعای قشنگتون...انشاا..که در حق همه مستجاب بشه...
موید باشید.خیلی محبت میکنید و خوشحالم میکنید..

روان بخش چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:24 ب.ظ http://ketabe-hedayat.persianblog.ir/

عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار

--------------------------
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعداز آن با خون هفتاد دو تن امضا کند

اللهم ارزقنا زیاره الحسین فی الدنیا و شفاعه الحسین فی الاخره
-------------------------

استاد کم پیدا هستید یا اینکه حقیر بی سعادتم!؟

سلام علیکم
چه اموزگاری... و چه کلاسی.. و چه دانش اموزانی...
کاش ماهم بهره ای میبردیم...
خیلی خوش امدید...فضای این خانه دلتنگ حضور شما شده بود..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد