نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

رهایی در بندگی


آدمی از وقتی خودش را پیدا میکند در صدد اعمال آزادی و اختیار خودش است و هیج جیزی باندازه سلب آزادیش  او را آزار نمیدهد.دلیلش هم روشن است.خداوند متعال در تکوین اورا را آزاد آفریده است و با تکوین نمیتوان درگیرشد! به تعبیر دیگر همه خصلتهایی همانند علم و تقوی و ...بعد از خلقت برایش حاصل میشود اما آزادی و اختیارش مربوط باصل خلقت اوست.جه زیبا فرمود امیر مومنان که: لا تکن عبد غیرک قد خلقک ا...حرا   بنده غیر خودت نباش جرا که خداوند تورا آزاد آفریده است . اما نکته مهم در اینجاست که همین انسان آزاد خودش براساس عقل هدفمند خدادایش میتواند به درجه ای از آگاهی برسد که از همه خواسته های فروتر خودش برای دست یابی به حقیقتی برتر بگذرد.وهمه شگفتیها از همین نقطه بیدا میشود.وقتی میبینی انسانی در اوج توان و قدرت اما میبخشد ؛در اوج دست یابی اما رها میکند؛ در اوج لذت اما جشم میبوشد و.... در آنجاست که شگفت زده میشوی و تازه اینجاست که میفهمی آدمی جیست؟! و جه قدرتی در او نهفته است.قدرت  «نه» گفتن به همه کس و همه جیز و ....و فانی  کردن همه تعینات و تشخص ها و ....و بذیرش آزادانه و آگاهانه یک حقیقت مطلق ....و این همان بندگی است که عین آزادگی است! 

من از آن روز که در بند توام آزادم

بادشاهم که بدست تو اسیر افتادم!

@namazesobh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد