نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

خم ابروی دوست


وقتی تذکر و توجه به خدا در دل توست همه وجودت امید و عشق است! و به هر میزان که از دوست فاصله میگیری از شادیت کاسته میشود! چون او مطلقی است که هیچ نقص و محدودیتی در او نیست ووقتی بااو هستی تو هم احساس نقص و محدودیت نمیکنی اما باندازه ای که تذکر به او را از دست میدهی  یاس و نومیدی بسراغت میآید.گویا همه ماجرای خلقت برای همین است که "با او بودن" را بیشتر تجربه کنی.در همه حال و در همه ارتباطها...وقتی اینچنین شد همه کس و همه چیز برایت قابل تحمل و بلکه دوست داشتنی خواهدشد.یاد او بمنزله روح حیاتی است که در کالبد بی جان  دمیده میشود.وقتی "حیات" هست تازگی هست،شادابی هست،احساس و نشاط هست، امید و آرامش هست و....اما در یک کالبد بی حیات هیچیک از اینها نیست.پس نشاط ما مربوط به "حیات" درون خود ماست و نباید آن را از دیگران بخواهیم که بما هدیه دهند!  البته بمیزانی که اطراف ما حیات در جریان است این حیات تشدید خواهد شد...

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب بفریاد آمد

@namazesobh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد