نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

نماز صبح

ان ناشئه اللیل هی اشد وطئا و اقوم قیلا

اقلیم عشق


برخی "کارها" جنسشان فرق میکند! همچنان که برخی آدمها!  وقتی آن آدمها را میبینی، انگار گونه دیگری از "حیات" را دیده ای! چون براستی آنها "حیات"بخش اند و به جان مرده تو روح مجدد میدهند.آنها از اقلیمی دیگرند، نگاهشان،اندیشه شان، دغدغه هایشان، از جنس دیگری است.وبراستی چه خوب گفته اند که "معلمی" یک شغل نیست، "عشق" است! ومعلم "عاشق پرور" است! و اگر اقلیم ما اقلیم "عشق" میشد دیگر خللی در او راه نمی یافت.البته همیشه لشگریان شب بر منادیان روز  میشورند و چشم دیدن نور را ندارند.همچنان که شیاطین وجود انسان اینچنین اند.اما "خداوند نور" که "رب"حقیقی آدمی است او را "احیا"میکند و نمیگذارد در ظلمت دنیا رها شود.کافی است که حجاب ظلمانی دنیا را کنار بزنی و فروغ نورانیش را ببینی! آنگاه است که پا به وادی"عشق"میگذاری و در مقابل همه وسوسه ها و تردیدها مقاوم میشوی." درس عشق" تو را از همه درسهای دیگر بی نیاز میکند،وجودت یکسره شوق میشود ، غم و حزن از وجودت رخت برمیبندد، و شادی جایش را میگیرد!که اینها همه حاصل " درس عشق" است!  و این درسی است که در " دفتر"نیست!در دل "عاشق" لست:

بشوی اوراق اگر هم درس مایی

که درس "عشق" در دفتر نباشد!

 و این منطقه ای است که وقتی وارد شدی همه چیز در نگاهت تغییر میکند.آنگاه میبینی که جهان در نظرت گلستان است! و هرچه هست "گل"! زیرا هرچه هست جمال روی اوست!

چشم دل باز کن که جان بینی

وآنچه نادیدنی است آن بینی

دل هر ذره ای که بشکافی 

آفتابیش در میان بینی

گر به "اقلیم عشق" روی آری

همه آفاق گلستان بینی!

@namazesobh

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد